محل تبلیغات شما




مفضل بن عمر از یاران امام صادق علیه السلام مى گوید: همراه امام صادق علیه‌السلام به مکه مى رفتم ناگاه به زنى رسیدیم که دختر بچه اى همراه داشت و ماده گاو مرده اى در مقابلش افتاده بود و آن دو به خاطر ماده گاو گریه مى کردند، آن حضرت فرمود: قضیه چیست ؟ آن زن عرض کرد: من و بچه هایم با شیر این گاو زندگى مى کردیم ، اکنون مرده است و من نمى دانم چه کنم ! حضرت فرمود: دوست دارید که خداوند آن را زنده کند؟ عرض کرد: آیا مرا با چنین مصیبتى مسخره مى کنید؟ فرمود: هرگز! من
یا ابا صالح ادرکنی:
شیخ صدوق می نویسد: روزی معاذ بن جبل به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و با چشمانی اشکبار عرضه داشت: یا رسول اللَّه! جوانی زیبا بیرون خانه شما ایستاده و زار زار گریه می کند و می خواهد به حضور شما برسد. حضرت فرمود: او را نزد من بیاور! جوان با همان حالت گریان داخل شد و سلام کرد. پیامبر علت گریه اش را پرسید. گفت: یا رسول اللَّه! گناهان بزرگی مرتکب شده ام که شاید خداوند هیچ گاه مرا نیامرزد. حضرت با ناراحتی فرمود: وَیحَک یا شابُّ ذُنُوبِک اعْظَمُ امْ

آقای دکتر؛ اگه جمکران قرصه، به من بده. اگه شربته، به من بده. اگه دارویی، پوشیدنی ای، نوشیدنی ای هست، به من بده… » سعید چندانی متولد ۱۳۶۰، در استان سیستان و بلوچستان، منطقه سنی نشین، که مذهب او نیز سنّی حنفی بود. او در سن حدود ۱۲ – ۱۳ سالگی، چند ماهی در حوزه اهل سنت، طلبه بود. و در کنار طلبگی در یک کارواش مشغول به کار بود. یک روز در کارواش برای او اتفاقی می افتد، و لگن او آسیب شدیدی می بیند. بعد از مدتی او را به بیمارستان می برند برای عمل جراحی.
من نواب صفوی هستم
متن سرود ز کودکی خادم این تبار محترمم ز کودکی خادم این تبار محترمم چونان حبیب مظاهر، مدافع حرمم به قصد حفظ حریم حرم؛ به پا خیزم… کنار لشکر عشاق حسین؛ هم قدمم اگر که حرمت این بارگه؛ شکسته شود و یا اگر که ره کرب و بلا بسته شود چونان زنم به پیکر غاصب شام و عراق که بند بند وجودش ز هم گسسته شود حکم دفاع از حرم؛ ز شاه نجف دارم! به امر رهبرم؛ هماره جان به کف دارم هدف فقط رهایی عراق و سوریه نیست؛ مسیرم از حلب است، قدس را هدف دارم… نه غصه ی جدایی از یار و وطن دارم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها